کد مطلب:162548 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

صابر همدانی




چون ز فرق اكبر اندر كارزار

معنی شق القمر شد آشكار



ارغوانی گشت مشكین سنبلش

ریخت روی نرگس و برگ گلش



موی او تا شد ز خونش لاله فام

طره اش را شد سینه روزی تمام



هر چه تیر آمد به جسمش در نبرد

جای آن چشمی شد و خون گریه كرد



بر جراحاتش كه جای شرح نیست

با هزاران دیده، جوشن می گریست



هر چه او از تشنگی بی تاب بود

تیغش از خون عدو سیراب بود



آنچه دشمن كرد با وی در نبرد

صدمه ی باد خزان با گل نكرد



بس كه خون از هر رگش جوشیده بود

سرو، از گل پیرهن پوشیده بود



چون شد از دستش عنان صبر و تاب

ناگزیر افتاد بر یال عقاب



گفت با آن توسن تازی نژاد

كای به جولان برده گوی، از گردباد



ای براق تیز جولان را قرین

وی عنان گیرت كف روح الامین



ای همه اوصاف رفرف در خورت

وی ملایك چاكر و میر آخورت



ای مبارك توسن فرخ سرشت

وی چراگاه تو بستان بهشت



ای هلال ماه نو، نعل سمت

وی خجل گیسوی خورا از دمت



ای پی تعویض نعلت تا به حال

آسمان آورده ماهی یك هلال



كار میدان داری من شد تمام

وقت جولان تو شد، ای خوش خرام



سعی كن شاید رسد بار دگر

دست امیدم به دامان پدر



اندكی گر غفلت از رفتن كنی

راكبت را طعمه ی دشمن كنی



تا نبیند راكبش را پایمال

وام كرد از تیر دشمن پر و بال



گر جز این باشد سخن، ای نكته یاب

بی مسما می شود اسم عقاب



چون عقاب از صحن میدان پر گرفت

ضعف كم كم دامن اكبر گرفت






از كفش تیغ و ز سر افتاده است

دست و سر دیگر به فرمانش نبود



شد رها از دست او یال عقاب

گشت بیرون هر دو پایش از ركاب



همچو برگی كاوفتد از باد سخت

میل هر سو می كند جز بر درخت



اكبر گلچهره نیز از پشت زین

طاقتش شد طاق و آمد بر زمین



بود گفتی خاك هم چشم انتظار

تا كه جسمش را بگیرد در كنار